Personal Blog
Blogging

Z

یه z طلا سفارش دادم با زنجیر فیروزه از جواهری قافیزما اگه بیاد عکساشو می گیرم می گذارم اینجا
Continue reading →
Blogging

پاییز و داستان ما

چند روز پیش خیلی غصه دار بودم. به مامانم گفتم من می رم بیرون یه بادی به کله ام بخوره ناهار هم بیرون می خورم. رفتم سیوان. تاحالا تاکو نخورده بودم. تاکو سفارش دادم و واقعا خوشمزه بود. یه بادگیر بهاره پاییزه هم خریدم چون کلا بعید می دونم امسال حتی بارون بیاد چه برسه به برف و سرما. یه کیف کراس اور هم گرفتم که باهاش می رم سر کار. داستان اینه که حالا ما این همه هزینه کردیم…
Continue reading →
Blogging

اولین و آخرین تجربه صعود

من داستان کوهنوردی ام رو براتون تعریف نکردم.تقریبا هیچی از پشت عکس ها رو تعریف نکردم. من نه صعود کرده بودم نه کوهنوردم. می خواستیم از دشت شقایق صعود کنیم به دامنه دماوند. با انجمن کوهنوردی دانشگاه شریف. من آب نبرده بودم عوضش یه زیر انداز بزرگ و صبحانه مفصل برده بودم. مسئول گروه کوهنوردی گفت ایشالا تو صعود زیر اندازت رو بتونی باهاش تشنگی تو رفع کنی. منظورش این بود که باید آب می آوردی عوض این همه دستک…
Continue reading →
Blogging

فرار کردن

فرار از کارما، فرار از وجدان، فرار از خانواده، فرار از عشق امکان پذیر نیست. همشون یه روزی یقه تو می چسبن. تو مسئول همشون هستی. باید باهاشون کنار بیای. بعد از این عکس پست همسایه رو گذاشتی. طوفان سختی تو راهه. یه شب یلدا بود. نظرم هنوز همون نگاه اوله. هیچ فرقی نکرده. خداوند رو هم از آسمون بیاری پایین به اندازه همون روزای اول دوستت دارم. نه کمتر نه بیشتر. همون زهرای همیشگی. همون محسن همیشگی. هیچ فرقی…
Continue reading →
Photo

جوجو

جوجو زندگی برام تموم شده بود. دوباره بلندم کردی. به آخر خط رسیده بودم. دوباره جون دادی بهم. حالم خیلی بد بود و فقط گریه می کردم. حالم رو خوب کردی. دلم می خواد دوباره عکاسی رو شروع کنم. دلم می خواد برم مسافرت با تو . همش با تو. با هیشکی دیگه نه با تو بووووس فراوان.
Continue reading →
Back to top