بله من با خریدام مشکل پیدا کردم چون دیگه جا ندارم. این اواخر که از آیکیا خرید می کردم حالا هم از خانه سام. این سرویسه رو گرفتم باید با محسن بریم کاملش کنیم. راسسسسسستی می خوام فردا برم ارسباران برای نمایشگاه نقاشی :)
بالاخره کیفم رو افتتاح کردم. خیلی جادار سبک و خیلی عالی بود. جنسش هم برزنته. اپل واچم نشون داد که من 75 دقیقه باشگاه بودم. سعی می کنم این تایم رو نگه دارم حتی به دو ساعت هم برسونم. خلاصه که روز خیلی خوبی بود. مررررسی بوووووس عشقولی.
ببخشید محسن جونی من. دوستت دارم. امروز می خوام برم باشگاه این صبحی. پیامتو دیدم. برای من هیچ چیز تموم نشده. تازه شروع هم شده. دیشب خواب دیدم تو زمان قاجار هستیم و من یک دختر بچه که با یک دختر بچه دیگه داریم از ترس مرگ فرار می کنیم. خواب خیلی جالبی بود. توی قصر ها و کوچه های قدیمی قدم می زدیم و به یک لباس فروش پناه بردیم که اجازه نداد ما رو پیدا کنند. خوب من…
من یک سالی یک آگهی داشتم از گالری کارون در ونکوور. می خواستم کارهام رو ارایه کنم و اونها هم پذیرفتند. منتهی یک مقدار قراردادهای مالی کانادا و کشورهای سرمایه داری جوریه که ممکن بود بهم ویزا ندن و هزینه ام سوخت بشه. دوباره گالری کارون آگهی داده و من خیلی دلم می خواد یک نمایشگاه اونجا داشته باشم. گالری آنلاین هم داره. باید تصمیم رو بگیرم. http://www.caroun.com/
خیلی وسوسه می شم یک نمایشگاه نقاشی دیگه بگذارم. این دفعه کارای نو رو می خوام شرکت بدم. شاید گالری ارسباران، اگر کارهام رو قبول کنه. احتمالا یک سر به اونجا می زنم. بعضیاشون اینجان: https://zahramansoori.ir/nextgen.html
کیف باشگاهم اومد ولی من هنوز فرصت نکردم باهاش برم باشگاه. احتمالا فردا برم و افتتاحش کنم. این هفته برای کلاس زبان یک رایتینگ داشتیم. چقدر درس خوندن خوبه. من معتاد درس خوندنم. مدتهاست ساز نزدم و نقاشی نکردم. اصلا دل و دماغ نداشتم. دنیا بدجوری سرد و یکنواهت بود. من پاییز و زمستون رو دوست ندارم. دختر چله تابستونم. تصمیم می گیرم نون یا پیتزا بپزم اصلا حسش نمی آد. سرمای زمستون رو دوست ندارم. و امان از بهمن…
من خیلی از خریدام رو از خانه سام می کنم. قبلا آیکیا پاتوقم بود اما الان خانه سام رو خیلی دوست دارم. وبسایتش اینجا هست. https://www.sam-home.com/ راستی برای اهالی ولیعصر اکسیر رو هم پیشنهاد می کنم. وسایل خونه خیلی خوشگلی داره. https://exirplus.com
امروز باشگاه نرفتم چون خیلی خسته بودم. کتاب زبان هنوز به دستم نرسیده و امروز کلا تو چرتم. عصری با بچه های یوگا قرار داریم باید انرژی ام رو ذخیره کنم. سه عدد گلدون می خواستم بخرم ست اون سرویس صورتیه ولی اصلا حال ندارم. می خوام حالا ایشالا با محسن برم سرویس کاملشو بخرم. یکم دستشو بکنه تو جیبش :) چهارشنبه خریدام از دیجیکالا می آد. کلی ذوق دارم براشون.
خوب کلاس زبان خوب بود. ایستادم و به عنوان نفر اول لکچر دادم ولی خیلی عالی نبود. کتاب هم هنوز بهم ندادن. فردا عصر با بچه های یوگا دور همی داریم. یه جای جدید که هنوز امتحان نکردیم. تو لحظه لحظه اش یادت کردم جوجو. من مودب هستم و سر کلاس گوشی دستم نمی گیرم ولی همش دلم پیش تو بود.