Personal Blog
Photo

جوجوی خوشگل

خوب من یه وقتایی حالم خیلی بد میشه خودت می دونی چرا چون تو نیستی باید کمکم کنی ازشون فرار کنم کاش ایکاش کنارم بودی تا ببینی که چقدر دلتنگم تا ببینی که به خاطرت با گذشته خودم می جنگم
Continue reading →
Blogging

دیروز

دیروز صبح رفتم یلدای باشگاه بعد از اون رفتیم خونه دختر عموم بعد از همونجا استپ گرفتم و رفتم کلاس ربان بسیار خسته بودم و شام خورده نخورده خوابیدم خیلی خیلی خسته بودم و کلا روز شلوغی بود نتونستم بنویسم دیشب الان تو ماشین یکم وقت کردم بنویسم
Continue reading →
Blogging

کیک پزون

کیک رو پختم یک چیز عالیییی شد هفته دیگه هم باید برای یک مراسم دیگه کیک بپزم. فردا ساعت رو گذاشتم که ۸ صبح بیدار شم چون مراسم باشگاه از ساعت ۹ تا ۱۲ هستش. بعدش باید بریم یک مراسم دیگه و عصر هم کلاس زبان دارم. لحظه شماری می کنم برای چهارشنبه که ست مانیکورم می آد. دوتا پیرهن از اسمارا خریدم که فقط و فقط به درد ترکیه و دوبی می خوره. شاید هم فرانسه و ایتالیا. با…
Continue reading →
Blogging

امروز

امروز مهمون بودم و خیلی وقت بود میزبان و مهمونای دیگه رو ندیده بودم و خیلی خوش گذشت. امشب باید کیک درست کنم. فردا سه تا برنامه دارم و عصر هم با بچه ها و استاد کلاس زبان می خوایم بریم کافی شاپ تولد بگیریم. فردا باشگاه یلدا گرفتند و الانا دیگه باید پاشم کیک بپزم. برنامه های هفته دیگه هم یواش یواش داره رو می شه. خیلی خیلی بیزی هستیم.
Continue reading →
Back to top