Personal Blog
Photo

خبر خوش

شومیزه چاپیه هنوز می درخشه. یه سری لباس هم دارم که مامان از کانادا برام آورده. اونام هستند و می درخشند. محسن جانم من از همه لحاظ آماده خواستگاری هستم. مامان اینا روندش رو بهتر بلدن. با مامان اینا مشورت کن که کارای خواستگاری و بله برون و عقد رو چجوری انجام بدیم. من برای همشون لباس دارم. لباس عقدم آماده است. فقط کفش سفید ندارم.
Continue reading →
Blogging

لباس خواستگاری

یه بلوز دامن خریدم که به درد خواستگاری می خوره. یه کافه هم رفتم. حالم خیلی بهتره. راستی قبلا یه بلوز چاپی با یه دامن کوتاه و جوراب شلواری کنار گذاشته بودم برای خواستگاری اما به درد الان نمی خوره. چند روز پیش هم یه شومیز خریدم که اگه خواستیم بریم خونه محسن اینا بپوشم. یه شومیز خاکی طوری با یه شلوار شیک. کفش و کیف هم دارم.
Continue reading →
Photo

لرستان

اینجا یه اقامتگاه بومگردیه که رفتیم. آرام ترین جای جهان مشرف به یک کوه و دره مجاورش و ما مرغ به سیخ کشیده با پلو خوردیم. بعد همسفرامون دراز کشیدن تا استراحت کنند و مرغ و خروسا دور و برشون می پلکیدن واقعا واقعا زیباترین و آرام ترین جای جهان بود.
Continue reading →
Blogging

آرزو

بزرگترین آرزویی که داری چیه؟ بزرگترین آرزوی من اینه که آدم ها اینقدر عزت نفس داشته باشند که برای همدیگه پشت پا نزنند و با هم رقابت نداشته باشند. راستش من اینستاگرام ندارم ولی وقتی آدم هایی رو می بینم که پشت هم با هم رقابت دارند افسوس می خورم. افسوس اینکه تو یکی نه ای هزاری تو وجودت اینقدر برای خداوند با ارزش بوده که از روح خودش در تو دمیده و تو انسان شدی. تو نسخه یکتایی از…
Continue reading →
Blogging

موقعیت فعلی

موقعیت فعلی موقعیت "نمی دونم چه گلی به سرم بگیرم" ترین موقعیت زندگیمه. نمی دونم چکار کنم. دست به نقاشی می برم حسش نیست. دست به ساز می برم. با پایان آخرین آهنگ دوباره موقعیت چه کنم چه کنم از راه می رسه. بلاتکلیف.
Continue reading →
Blogging

وقت آرایشگاه

باید برای دوشنبه وقت آرایشگاه بگیرم. موهام خوبه. فقط یه مانیکو پدیکور و یه ابرو. لباسم رو حاضر کردم و فقط مونده تابلوها رو ببرم گالری برای نصب. صبح پنجشنبه میرم موهام براشینگ کنم که خوب باشم برای نمایشگاه.
Continue reading →
Back to top