Personal Blog

Blogging

Blogging

عروسی

عروسی رو همونطور که گفته بودم هتل هما می خوام بگیرم. با گل آرایی کامل و سفره عقد هم خود هتل هما داره. سالن عروسی هتل هما ظرفیت هزار نفر رو داره و از اونجا که محسن آدم مشهوریه و کلی آشنا و دوست و رفیق داره سعی خودمون رو می کنیم که همشون رو دعوت کنیم. دوستای محسن برای من خیلی عزیزن. خیلی زیاد و قدمشون سر چشم ما هستش. گل عروسی رو از گلبرگ رضاعی می گیرم و…
Continue reading →
Blogging

ولنتاین

کلا ولنتاین شده روزی که دخترا برای خودشون یا برای هم جنسشون کادو می خرن منم این خرس رو برای خودم خریدم ولنتاینی
Continue reading →
Blogging

zahramansoori.me

داستانش رو می خوام براتون تعریف کنم. حدود سال 97 بود که مامان و بابا رفتن کانادا و من هم موندم ایران چون بهم ویزا نمی دادن. تازه از همراه اول در اومده بودم و خوش و خرم کیف دنیا رو می کردم. رفتم دوره طراحی سایتی که خودم الان درس می دم رو ثبت نام کردم و یکسال دوره طول کشید. بعد وبسایتی زدم با همین عنوان و طراحی ساده ای هم کردم و تمام. محسن خان به من…
Continue reading →
Blogging

شمال

خیلی هوس شمال کردم. توی کرونا یکبار رفتیم و دیگه تامام. یکبار رفتیم ویلای فامیلامون بر دریا بود. می خوابیدی صدای دریا می اومد. یعنی دریا برات لالایی می خوند و تو خوابت می برد. من هنوز این حسش رو یادم نرفته. پاستل گچی هامو برده بودم و از دریاش نقاشی کشیدم. هنوز دارمش. کلا تو افق بودم بچه تر که بودم. متوجه نبودم چی خوبه و چی بده. کلا حسم رو زندگی می کردم. دلم برای اون موقع اصلا…
Continue reading →
Blogging

چای دارجلینگ

امروز خیلی کمتر گریه کردم. خواستم چای دارجلینگ رو توی فرنچ پرس درست کنم، آب جوش جوش ریختم تمام عطرش و مزه اش رفت. خواستم بگم با آب خیلی جوش درستش نکنید.
Continue reading →
Blogging

یا علی

دیروز رفتم ماگ بخرم از هیچکدوم خوشم نیومد امروز دوستای بابا‌برامون اینو آوردن نه خدا توانمش گفت نه بشر توانمش خواند متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم
Continue reading →
Blogging

ساعت دیواری

محسن جانم، قبل از اینکه ویدیو ات رو ببینم و قطعه ات رو بشنوم، یک دنیا گریه کردم. بعدش که قطعه ات رو شنیدم، واقعا واقعا لذت بردم.فقط توی دلم می گفتم دست مادرت رو باید بوسید با این پسری که تربیت کرده. مودب، آقا، با غیرت، یک مرد تمام. محسن جانم، توی این هشت سال حتی یک نکته تاریک توی زندگی و رفتار تو پیدا نکردم. دلم قرصه بهت عزیز دلم. می دونم اولین بار که ببینمت های های…
Continue reading →
Blogging

برنده شدم؟

اگر برنده شدن، داشتن دوستهای خوبه و اینکه عشقت آهنگساز بشه و خواهر زاده ات توی مدرسه خودش اجرای کر داشته باشه قطعا من برنده ام.
Continue reading →
Blogging

زخم هات رو چطور می بندی؟

بعد یک سال و اندی از نمایشگاه نقاشی ام که هر کیو دعوت کردم نیومد می گذره البته که به اندازه ای شلوغ شد که اون رو یک تجربه بسیار موفق بدونم. خوب من یک دختر ساده بودم و از زیر و بم های دنیای آدم های مشهور چیزی نمی دونستم. به خیال خودم دعوت کردم و 6 کیلو شیرینی سفارش دادم تا ازشون پذیرایی کنم ولی نشد. اصلا مهم نیست. سه تا دفتر دویست برگ خریدم برای دفتر عقاید…
Continue reading →
Blogging

اعتراف

من بلاگ رو به شبگه های مجازی ترجیح می دم. اعتراف می کنم حدود یک ساله که خیلی کم به اینستاگرام سر می زنم. در لینکدین و فیس بوک فعالیتی ندارم و چک نمی کنم فیلترشکن نمی خرم و از فیلترشکن مجانی استفاده می کنم که دیر به دیر کانکت می شه. تنها پیجی که مدتهاست سر می زنم سه تا پیج محسن هستش که می شناسمش اصلا علاقه ای به سر کشی کردن به فضای مجازی آدم های معروف…
Continue reading →
Back to top