Personal Blog
Blogging

پاییز و داستان ما

چند روز پیش خیلی غصه دار بودم. به مامانم گفتم من می رم بیرون یه بادی به کله ام بخوره ناهار هم بیرون می خورم.

رفتم سیوان. تاحالا تاکو نخورده بودم. تاکو سفارش دادم و واقعا خوشمزه بود.

یه بادگیر بهاره پاییزه هم خریدم چون کلا بعید می دونم امسال حتی بارون بیاد چه برسه به برف و سرما.

یه کیف کراس اور هم گرفتم که باهاش می رم سر کار.

داستان اینه که حالا ما این همه هزینه کردیم چرا هوا سرد نمی شه. دور روزه می پوشمش و واقعا گرمم میشه بیخودی چون اصلا هوا سرد نیست.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Back to top