این جایی که پدرم ایستاده چشمه آبی بوده که زمستان و تابستان باید از پله های گاها یخ زده پایین می رفتن و مواظب بودن که اگه سرشون بشکنه کوزه نشکنه.
پشت این درخت خانه اولیه پدری من هستش که هنوز سالمه.
بعدها منزل دو طبقه شون رو می سازند و به اونجا نقل مکان می کنند.
پدر بزرگ من تاجر آهن بوده و به تهران صادرات و واردات داشتند.