Personal Blog
Blogging

ببخشید عشقولی

ببخشید محسن جونی من. دوستت دارم.

امروز می خوام برم باشگاه این صبحی. پیامتو دیدم. برای من هیچ چیز تموم نشده. تازه شروع هم شده.

دیشب خواب دیدم تو زمان قاجار هستیم و من یک دختر بچه که با یک دختر بچه دیگه داریم از ترس مرگ فرار می کنیم. خواب خیلی جالبی بود. توی قصر ها و کوچه های قدیمی قدم می زدیم و به یک لباس فروش پناه بردیم که اجازه نداد ما رو پیدا کنند.

خوب من از بچگی خواب های سریالی زیاد می دیدم.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Back to top