لباس عقدم انقدر خوشگله که نگو نمی گذارمش که یونیک بمونه..... بعله راستی یه روز فرمالیته بریم من فرمالیته دوست دارم. بعدشم که روز عروسی نریم آتلیه یه روز دیگه بریم من خسته می شم.
امروز توی پینترست داشتم لباس عروسایی که اوایل آشناییمون سیو کرده بودم رو می دیدم. اصلا سلیقه ام فرق نکرده. دوستم بهم گفت همشون الان مد شدن. من لباس عروس ساتن می خوام تازه شما هم باید نظر بدی که عروس خانمت چه لباس عروسی تنش کنه.
جوجوی خوشگل منی در همه لحظات و همه جا. دوستت دارم فراوون. همش فکر می کنم زودتر بازسازی خونمون رو شروع کنیم. بیا سراغم بریم یه دیزاینر پیدا کنیم کارا رو بسپر بهشون. یه دیوار رو کامل چوب می کنیم لوازم خونه و آشپزخونه رو کامل چوب می کنیم. من عاشق چوبم.کابینتها کاملا چوب چوب گیلاس. جوجوی ناز من. بووووووووووووس به لپپپپپپپت
امروز با همبازی دوران کودکی رفتیم شهر کتاب دوتا کتاب هم خریدم که قراره با محسن شیر کنیم لوازم نقاشی خریدم و کتاب رنگ امیری برای بزرگسالان که حالم خوب بشه
عروسی رو همونطور که گفته بودم هتل هما می خوام بگیرم. با گل آرایی کامل و سفره عقد هم خود هتل هما داره. سالن عروسی هتل هما ظرفیت هزار نفر رو داره و از اونجا که محسن آدم مشهوریه و کلی آشنا و دوست و رفیق داره سعی خودمون رو می کنیم که همشون رو دعوت کنیم. دوستای محسن برای من خیلی عزیزن. خیلی زیاد و قدمشون سر چشم ما هستش. گل عروسی رو از گلبرگ رضاعی می گیرم و…
داستانش رو می خوام براتون تعریف کنم. حدود سال 97 بود که مامان و بابا رفتن کانادا و من هم موندم ایران چون بهم ویزا نمی دادن. تازه از همراه اول در اومده بودم و خوش و خرم کیف دنیا رو می کردم. رفتم دوره طراحی سایتی که خودم الان درس می دم رو ثبت نام کردم و یکسال دوره طول کشید. بعد وبسایتی زدم با همین عنوان و طراحی ساده ای هم کردم و تمام. محسن خان به من…