Personal Blog

Photo

Photo

ظهر بخیر

حالتون خوبه؟ من هیچ صبحی خوب نیستم. چون همش می گم محسن باید پیش من بود و نیست. تقریبا هر کاری که بدون محسن انجام می دم غصه می خورم که چرا نیست. بله من به شدت غصه دار نبودن محسن هستم. به شدت به آدم هایی که بغل پارتنر هاشون هستند حسودیم می شه. یه وقتایی تو خیابون که می بینم با هم راه می رن و دستای همدیگه رو گرفتن می خوام از شدت غصه گریه کنم. وسط…
Continue reading →
Photo

لانه یاکریم

بابا دوتاشو ساخت و آویزون کرد به دیوار حیاط. یک جفت یاکریم رفتن توش لونه کردن و تخم گذاشتن. چند وقت بعدش دیدیم گربه خونه و صابخونه و تخم هاشون رو همشون رو خورده و در رفته.
Continue reading →
Photo

جوجو

جوجو زندگی برام تموم شده بود. دوباره بلندم کردی. به آخر خط رسیده بودم. دوباره جون دادی بهم. حالم خیلی بد بود و فقط گریه می کردم. حالم رو خوب کردی. دلم می خواد دوباره عکاسی رو شروع کنم. دلم می خواد برم مسافرت با تو . همش با تو. با هیشکی دیگه نه با تو بووووس فراوان.
Continue reading →
Back to top