Personal Blog

Photo

Photo

خیاطی

هفته بعد با مامان می خوایم بریم خیاطی. شومیز مامان رو دوخته و انداره های من رو گم کرده. دوتا لباس دادم بدوزن. یک سارافون زمستونه و یک پیرهن تابستونه. شاید تولد بگیرم و بپوشمش.
Continue reading →
Photo

محسن جانم

دوستت دارم عشق من. خوشحال باش. روزهای سختی گذشته و روزهای آسونی داره می آد. نگران هیچی نباش. با هم درستش می کنیم. عاشقتم عزیزم.
Continue reading →
Photo

از مردهای چشم چرون سیری ناپذیر هرزه که به زن مردم نظر دارن متنفرم و تا جایی که بتونم می دوشمشون آدرسش: دندون پزشکه
Continue reading →
Photo

چشم باز کردم

اون زمانا که روزگار سختم بود همش می گفتم خدایا چشم باز کنم و ببینم دور و برم حالش خوبه و من هم حالم خوبه. همه چیز سر جاشه و ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای من و تو دارن می چرخن.امروز چشمم رو باز کردم و دیدم اینجوریه. ما بردیم عشقم. ما بردیم.
Continue reading →
Back to top