Photo
روزها
روزها با مامان بابام عشق می کنم. عشقبازی تمام. عاشق مامان بابام هستم و با هیچ کس عوضشون نمی کنم.
محسن جونم
خیلی دوست دارم عزیزم هیچ کس رو در زندگی اندازه تو دوست نداشتم. عاشقتم خوشگلم
محسن جانم
از لحظه ای که نگاهمون به هم گره خورد فهمیدم که آدم زندگی من هستی. مرد زندگی. مردی که همه جوره حامی من هستش. عاشقتت هستم عزیزم. هیچ روزی از روزهایی که برای تو صیبر کردم عمرم هدر نرفته بلکه تو بهشتی که تو برای من ساختی زندگی می کردم و عاشقت هستم. می بوسمت عزیزم.
مامان و بابای مهربونم
دستتون رو می بوسمکه آنقدر دخترتون رو حمایت می کنید عاشقتونم و الهی الهی صد و بیست ساله بشید
42 سالگی
شب ها به 42 سالگی فکر می کنم. فکر می کنم در این مدت هرگز بد کسی را نخواستم. در حد همون فکر همون موقع هر کاری که از دستم بر می اومد رو برای همه کردم. جاهایی ترمز آدم ها رو کشیدم که بیش از این حد و حدود رو نشکنند. چون فکر می کردم انسان تایپ من به چه چیزهایی احتیاج داره و همون رو برای اون طرف خواستم. خوب اگر سلیقه من با سلیقه طرف فرق داشت…