Personal Blog

Blogging

Blogging

ببخشید عشقولی

ببخشید محسن جونی من. دوستت دارم. امروز می خوام برم باشگاه این صبحی. پیامتو دیدم. برای من هیچ چیز تموم نشده. تازه شروع هم شده. دیشب خواب دیدم تو زمان قاجار هستیم و من یک دختر بچه که با یک دختر بچه دیگه داریم از ترس مرگ فرار می کنیم. خواب خیلی جالبی بود. توی قصر ها و کوچه های قدیمی قدم می زدیم و به یک لباس فروش پناه بردیم که اجازه نداد ما رو پیدا کنند. خوب من…
Continue reading →
Blogging

باشگاه

کیف باشگاهم اومد ولی من هنوز فرصت نکردم باهاش برم باشگاه. احتمالا فردا برم و افتتاحش کنم. این هفته برای کلاس زبان یک رایتینگ داشتیم. چقدر درس خوندن خوبه. من معتاد درس خوندنم. مدتهاست ساز نزدم و نقاشی نکردم. اصلا دل و دماغ نداشتم. دنیا بدجوری سرد و یکنواهت بود. من پاییز و زمستون رو دوست ندارم. دختر چله تابستونم. تصمیم می گیرم نون یا پیتزا بپزم اصلا حسش نمی آد. سرمای زمستون رو دوست ندارم. و امان از بهمن…
Continue reading →
Blogging

خریدای من

من خیلی از خریدام رو از خانه سام می کنم. قبلا آیکیا پاتوقم بود اما الان خانه سام رو خیلی دوست دارم. وبسایتش اینجا هست. https://www.sam-home.com/ راستی برای اهالی ولیعصر اکسیر رو هم پیشنهاد می کنم. وسایل خونه خیلی خوشگلی داره. https://exirplus.com
Continue reading →
Blogging

امروز من

امروز باشگاه نرفتم چون خیلی خسته بودم. کتاب زبان هنوز به دستم نرسیده و امروز کلا تو چرتم. عصری با بچه های یوگا قرار داریم باید انرژی ام رو ذخیره کنم. سه عدد گلدون می خواستم بخرم ست اون سرویس صورتیه ولی اصلا حال ندارم. می خوام حالا ایشالا با محسن برم سرویس کاملشو بخرم. یکم دستشو بکنه تو جیبش :) چهارشنبه خریدام از دیجیکالا می آد. کلی ذوق دارم براشون.
Continue reading →
Blogging

امروز من

خوب کلاس زبان خوب بود. ایستادم و به عنوان نفر اول لکچر دادم ولی خیلی عالی نبود. کتاب هم هنوز بهم ندادن. فردا عصر با بچه های یوگا دور همی داریم. یه جای جدید که هنوز امتحان نکردیم. تو لحظه لحظه اش یادت کردم جوجو. من مودب هستم و سر کلاس گوشی دستم نمی گیرم ولی همش دلم پیش تو بود.
Continue reading →
Blogging

یک روز من

امروز خاکسپاری همسر دختر عموم بود و من دل نداشتم که برم بهشت زهرا حالم گرفته بود و اصلا افسردگی به من چیره شده بود. به زحمت خودم رو بلند کردم و کارامو کردم و بعد نهار رو رفتم بیرون خوردم حالم یه مقدار بهتره عصری کلاس زبان دارم جلسه اولشه و خیلی ذوق دارم مثل بچه ها کیف و کتابم رو حاضر کردم از دیجیکالا هم دفتر سفارش دادم چهارشنبه می آد با اون کیف اسپورته حالم بهتره خدا…
Continue reading →
Blogging

کلاس زبان

بله از فردا بعد از ظهر کلاس زبان من شروع می شه. گرامر رو خیلی می لنگم. باید کار کنم. انقدر این چند وقته مسایل مختلف هندل کردم کلا زبان پریده از مغزم. کار نکردم و صحبت نکردم و کلا خیلی اوضاعش خرابه. اینجایی که می رم اسپانیایی هم درس می ده حالا ببینم چجوریاس. من 200 روز مداوم با دولینگو زبان خوندم. زبان اسپانیایی. کلا پارسال همه چی عین تریلی از روم رد شد.
Continue reading →
Blogging

همسایه ها یاری کنید ما بریم باشگاه

دیدم کیف قبلی ام جا نداره کفشامو توش بگذارم یه کیف ورزشی باحال از دیجیکالا سفارش دادم. یه کیف آدیداس اصل دارم که قد یک چمدون می شه توش بار ریخت و من باهاش می رم مسافرت. اون رو نقدا فعلا گذاشتم که بدم به محسن بره باشگاه باهاش.
Continue reading →
Back to top