باید برای دوشنبه وقت آرایشگاه بگیرم. موهام خوبه. فقط یه مانیکو پدیکور و یه ابرو. لباسم رو حاضر کردم و فقط مونده تابلوها رو ببرم گالری برای نصب. صبح پنجشنبه میرم موهام براشینگ کنم که خوب باشم برای نمایشگاه.
راستش دوجا دعوت به کار شدم و سورپرازم هم اینه که دعوتم کردند که تو یه محفل خصوصی ساز بزم. این مسایل داره زندگی من رو می سازه. زندگی روزمره ام رو. تمرین ساز. خریدایی که بتونم باهاش بعد دوسال برم سر کار. هفته بعد نمایشگاه نقاشیه و من کلی کار و برنامه ریزی کردم برای هفته های آینده. و البته تمرین اسپانیایی. می خوام آزمون بین المللی اسپانیایی بدم و سخت مشغول اسپانیایی خوندن هستم.
راستش این سوالیه که هر روز و هر دقیقه در موردش فکر می کنم. ازدواج با محسن کار سختی بود. نه اینکه محسن ایرادی داشته باشه. اما با خیلی آدم هایی که می شناسنش نمی دونستم چکار کنم. خودم یه آدم آکادمیک معمولی بودم و دستی بر هنر داشتم و کارایی که محسن برای من انجام داد و حمایتی که ازم کرد باعث شد که در حیطه های زندگی خودم موفق بشم. حالا تبدیل به آدم دیگری شدم. یک دختر…
به نظرتون تاریخ عروسی رو بگذاریم 1 مرداد 1404 یا تاریخ عروسی رو بگذاریم 8 مرداد 1404 نظرتون در مورد اینکه این دوتا تاریخ رو فیکس کنیم برای عروسی چیه؟ به نظرم عقد رو بگذاریم 1 مرداد و عروسی رو بگذاریم 8 مرداد و تمام جشن های نامزدی حنابندون اینا رو بگذاریم تو این فاصله. لباساتون رو بدوزید عشقولی ها :*