Blogging

من بارها از مزایا بولت ژورنال یا همون پلنر نوشته بودم. سال 97 اوج و بحبوحه کارهای نیمه تموم و سر شلوغیای من، شانس آوردم و با پیج یکی از آشناها که در مورد بولت ژورنال مطلب می گذاشت آشنا شدم. رفتم یک دفتر گوگولی خریدم و هر صفحه شو به هشت قسمت تقسیم کردم، برای هفت روز هفته و احیانا خرج های مورد نیاز اون هفته خودم خط کشی می کردم و برای یک ترم یا حتی سه ترم…

دانش آموختۀ گرامی دانشگاه صنعتی شریف با سلام و احترام همانگونه که اطلاع دارید دانشگاه صنعتی شریف طی 57 سال فعالیت خود همواره تلاش نموده تا بهترین محیط علمی آموزشی و پژوهشی را برای نخبگان کشور فراهم آورد و افتخار دارد که دانش آموختگان این دانشگاه توانسته‌اند در حوزه‌های علمی و فنی و صنعتی منشا خدمات اثر بخشی در داخل و خارج کشور باشند. بنیاد حامیان دانشگاه صنعتی شریف (عام المنفعه و غیر دولتی) با هدف مشارکت در رفع موانع…

داستان اولین ملاقات شما چی بوده؟ چجوری کاینات شما رو سر راه همدیگه قرار داده؟ برای من داستان این بود که محسن یک آهنگ خیلی باحال از مولانا با تنظیم بسیار عالی بیرون داد و من از اون خوشم اومد و داستان هایی پیش اومد که احتمالا اکثر شما می دونید چیه. اسم اون آهنگ هم که اولین کار مولانا خونی محسن بود "قلاش" بود. روزهایی که می رفتم همراه اول مجبور بودم 12 شب بخوابم و 6:15 بیدار شم…

راستش هر وقت کسی به من ضربه ای می زنه من پیش خودم می گم چقدر این آدم ضربه دیده که توانایی دیدن آدم خوشحال رو نداره. یک انسانی که بسیار آزار دیده و هیچ محفل گرمی نداشته که بهش تکیه کنه، هیچ جایی رو نداشته که کودکی اش رو اونجا تخلیه کنه، به کودک درونش مجال بازیگوشی بده و غیره می تونه به دیگران آسیب بزنه. هیچ وقت تلاش نکردم رنجی رو که کسی به من تحمیل می کنه…

انرژی هر روزم رو از تو می گیرم. اینکه یک روزایی بی انرژی از خواب بیدار می شم و پیام تو رو می بینم که پر از انرژیه. باید تو این مقطع زندگیم کمکم کنی. باید تنهایی بریم جلو. من به انرژی ات نیاز دارم. واقعا تو این مرحله زندگیم خیلی به کمکت احتیاج دارم. یکم ترسیده ام و تنهام. اگه تو نبودی من تا حالا گیو آپ کرده بودم. بهم انرژی بده چون خیلی سختمه.

بهترین دوست آدم خواهرشه. یک نمونه از خودش در سایز مهربون تر و عالی تر. خانم مهندس لعیا منصوری روزهایی که خیلی سختم بود خیلی کمکم کرد. دوستت دارم عشق من!

من خدا رو سر کلاسهام پیدا می کردم. بعد تو چشم‌هایم دایانا و تو کتابایی که می‌خوندم دیبا بنیتا دایانا برای من گیت های ورود به بهشت بودن. تو دست‌هاشون و چشم هاشون و صداشون. وقتی واسه دایانا که مدت بیشتری پیش من بوده کتاب شعر بچگونه می خوندم و چشمهای‌ معصوم جستجوگرش رو نگاه می کردم کیف دنیا رو می کردم. دیروز رفتم برای دایانا یه شال گردن و کلاه یونیکورن خریدم. خانمه گفت از ذوق کردنت‌ کیف می…

در صورت ادامه روند فعلی هر چهار وبسایت اینجانب از اینترنت حذف خواهد شد

من در حال طی کردن این بحران هستم و امروز با دوستی صحبت کردم که بیش از حد مضطرب و نگران بود. در آستانه 40 سالگی و پر از خشم. این مطلب را برای هر زن یا مردی، اعم از مجرد یا متاهل، می نویسم تا راحت تر از این بحران عبور کند. چهل سالگی نیمه راه است. جایی که ما نیمی از راه را رفته ایم و به فراخور شخصیت و استعدادهایمان، دستاورد هایی داشتیم عالی متوسط یا ضعیف.…

راستش من تابحال نون نپختم. حس می کنم کم کم باید برم به سمت نون پزی و مهمتر از همه درست کردن نون پیتزا. یه سری وسایل از دیجیکالا سفارش دادم که برام بیارن از جمله تخته آشپزی و ظرف تفلون برای پختن پیتزا دستورش رو هم اینجا می گذارم که شما هم تست کنید: https://ramakdairy.com/blog/طرز-تهیه-خمیر-پیتزا-نکاتی-برای-ترد-شدن تا آخر هفته بعد وسایل رو برام می آرن. انشالا عکساشو رو براتون می گذارم ببینیم خوب می شه یا بد.