Personal Blog

Author: admin

Blogging

رویداد های شخصی مهم

برای من چندین رویداد ویژه وجود دارد که به ترتیب زمانی می نویسم. مثل همین امروز که موفقیت گالری ام را جشن گرفتیم: رتبه اول در المیپاد آزمایشگاه فیزیک - سال 1379 قبولی کنکور لیسانس با رتبه 903 - مهندسی کامپیوتر علم و صنعت - 1380 برگزیده شدن با رای گیری برای انجمن های علمی دانشکده کامپیوتر - 1382 جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علم و صنعت - 1385 قبولی کنکور کارشناسی ارشد با رتبه 134 - 1385 دفاع پایان نامه…
Continue reading →
Art

خودنگاره

خودنگاره یا سلف پرتره، پرتره ایست که نقاش از خود طراحی یا نقاشی می کند. من به دلیل کثرت پرتره هایی که کشیدم که نقاش پرتره (portraist) تلقی می شوم. به پرتره چه در طراحی سیاه قلم چه تکنیک های رنگی علاقه زیادی داشتم و با سبک های مختلف پرتره های زیادی هم به جای گذاشتم اینجانب سه عدد خودنگاره کشیده ام که یکی از آنها با رنگ روغن است برای حدود 23 سال پیش بالای این نقاشی بر اثر…
Continue reading →
Blogging

بهترین خاطره دوران تدریس

یادم هست دوره سه ترمه اولی بود که در مجتمع فنی نارمک (نمایندگی برتر آی تی) درس می دادم. دانشجویی داشتم که با اتوبوس رفت و آمد می کرد و دانش آموز هنرستان بود. بسیار کمال گرا بود و دست به هیچ کاری نمی زد چون فکر می کرد هرگز موفق نمی شود. با سخت گیری های من مجبور شد پروژه ترم اول را طراحی کند و درست روزی که باید پروژه را تحویل می گرفتم ساعت هوشمند اپل را…
Continue reading →
Blogging

بهار گذشت؟

پدرم دیروز می گفت: بهار هم گذشت. گفتم بهار هنوز هست. برای من تا ۳۱ شهریور هنوز بهاری است و سرزندگی جلوه می کند عاشق بهار و تابستان هستم.
Continue reading →
Blogging

پویش کتابخوانی

از اواخر سال گذشته با‌ مرجان عزیزم پویش کتابخوانی داریم. می گردم یک‌ کتاب خوب درجه یک را در دو نسخه خریداری می کنم و با مرجان می خوانیم. فکر می کنم این بهترین ماراتنی بود که با مرجان دویدیم. به قول یکی از دوستان دوران دانشگاه: خواب، چای، کتاب
Continue reading →
Blogging

ساعت ۴ صبح است

خوابم نمی برد. بابا نمازش را خوانده و من طبق معمول با صدای اذان بابا بلند شدم. به دیروز فکر می کنم. به اینکه دو نفر آدم از آسمان افتادند درست وسط زندگی من. یک شبی که بزم بود و ساز می زدم و می خواندیم. خیلی خندیدیم تا اینکه رفتند. برای یادگار فیلم خواندن و نواختن غلط غولوطمان را برایم فرستادند. هر بار می بینم یاد نوتهای درست غلطی می افتم که روی سه تار پیاده کردم. ناخنی‌که شکسته…
Continue reading →
Back to top