Personal Blog

Author: admin

Blogging

محسن جانم

خطاب به تو می نویسم ای یاور همیشه مومن دوستت دارم یه روزی از روزها بالاخره به هم می رسیم غم فراق به شادی وصل منجر می شه
Continue reading →
Blogging

تکه هایی از یک کل منسجم

داریم با مامانم این کتاب رو می خونیم هفته بعد احتمالا یه قرار با بچه های باغ اناری داشته باشم و یک ورکشاپ آبرنگ هم شرکت کردم خریدای عیدم تموم شد کتاب می خونم نقاشی می کنم محسن جانم رو تحسین می کنم بخاطر سریالش
Continue reading →
Blogging

نمایشگاه نقاشی فرحناز عزیزم

ست خاکی رنگ رو بعلاوه یه سرویس کامل برنجی بته جقه رو آماده کردم که امروز بپوشم. ساعت 4 می بینمتون. هوا بهاریه خیلی. بابا رفته باغ گل یک عالم گل خریده. دایانا هم برای من یه گل صورتی خوشگل خریده. رنگ مورد علاقه من و دایانا صورتی هستش. رفیقیم دوتایی. گنگ خوبی هستیم.
Continue reading →
Blogging

صبح امروز

صبح امروز مثل همه صبح ها گریه کردم. گریه که هیچ هق هق. دوست ندارم الان زندگیمو.اصلا دوستش ندارم. راستش فکر می کنم تویی که داری این سطرها رو می خونی هم زندگی تو دوست نداشته باشی. فقط به ضرب و زور چند تا کتاب روانشناسی سر پا باشی. مثل من. بیا از سختی هامون حرف بزنیم. بیا حرف بزنیم. بیا حرف بزنیم. نخوریم بغضامونو. فرو ندیم حرفامونو. می دونم تو هم حالت خوب نیست. می دونم تو هم نمی…
Continue reading →
Back to top