قثط خدا می دونه که چه شب و روزهایی رو طی کردیم.
شبهای پر از ترس و دلتنگی من برای محسن که هر روز یکی دو فس گریه می کردم.
اینترنت نبود و حال من بد بود و خدا خدا می کردم یک راه ارتباطی بین من و محسن برقرار کنه.
خدا می دونه چه روزهایی رو پشت تلفن گریه کردم از دلتنگی.
باورم نمی شد در جنگ هستیم. باورم نمی شد دست محسن اینقدر از من کوتاه باشه.
محسن جانم:
شب و روزهایی که بدون تو سر کردم بدترین شبهای زندگیم بود