مساله اینه که وقتی از خواب بیدار شدی، صبحانه ات رو خوردی و بوی قهوه توی دماغت می پیچه، با خودت بگی: راضی ام.
محسن جانم، این رویایی که تو داری زندگیش می کنی، رویایی دو سال پیش من بود. چون در تو می دیدم. رویای من بود و برات نوشتم یکبار. ولی واقعا باورم نمی شد خدا به ما لطف کنه و این راه رو پیش روی تو بگذاره.
تو توانا تر از این حرفها هستی.
روی صحنه گرمی می بینمت.