مدتها پیش خواهرم این پادکست رو به من معرفی کرد و حدودا چندین ماه میشه که من این پادکست رو دنبال می کنم. مسایل روانشناسی فردی و شعلی توش مطرح می شه و بسیار مفید هستش. این پادکست هم تو روزای سخت زندگیم بهم امید می داد. مدیونم بهش :)
دوشنبه با بچه های باغ اناری می ریم صبحانه نیاوران و بعد هم امامزاده صالح. سه شنبه هم همایش نکسترا هستش که باید سر ظهر اونجا باشم. محلش مرکز پژوهش های نهاد ریاست جمهوری هستش. یواش یواش از ماه اردیبهشت روتین زندگی می شه همونی که بود. و البته اینکه یواش یواش آماده می شم که برم سر کلاس :)
امروز با صدای غرش آسمون و بارون از خواب بیدار شدم. صبح خیلی قشنگی بود. محسن جانم امروز با فکر تو از خواب بیدار شدم. اینکه چقدر گلی و چقدر جوان مرد. بهار خوشگلیه. هر چقدر از خوشگلی اش بگم بازم کمه. سال رو پر بهار کردی عزیزم.
بین یک کت خامه دوزی مشکی و گل گلی، یک کت و شلوار مشکی و یک مانتوی سفید گل گلی موندم که کدوم رو بپوشم. احتمالا گزینه آخر. این عکس شب آخریه که بنیتا ایران بود. من بنیتا رو دو سال بزرگ کردم و با گریه و زاری تحویلش دادم به کانادا.
از وسطای قسمت پیش که دیدم داره عشقولانه می شه دیگه ندیدم. گذاشتم با هم ببینیم محسن جونم. خوب هفته پیش رفتیم خیاطی و سفارش یه پیراهن نخی گل صورتی با یک سارافون پیچازی دادم. مامان هم همینطور سفارش داد. امسال تولد رو خونه نمی گیریم احتمالا دوستا رو ببرم بیرون پیتزا مهمون کنم. یه کافی شاپ خوب هم باید پیدا کنم که فکر کنم یکی تو میدون نیلوفره. باز باید ببینم چجوری می شه. اگه محسن رو دیدم که…
Me llamo Zahra. Mi novio se llama Mohsen y es músico. Este es mi amor. Me gustan los dos colores azul y rosa. Necesito comprar un cartera rosa para mi y una mochila azul para mi amor. Vivo en Teherán. Teherán es una ciudad grande y interesante. Me gusta Teherán. Siempre leo mi correo electrónico todas las mañanas. Soy a la vez pintora y música. Me gustan los músicos iraníes y españoles.