Personal Blog

Photo

Photo

محسن جانم

از لحظه ای که نگاهمون به هم گره خورد فهمیدم که آدم زندگی من هستی. مرد زندگی. مردی که همه جوره حامی من هستش. عاشقتت هستم عزیزم. هیچ روزی از روزهایی که برای تو صیبر کردم عمرم هدر نرفته بلکه تو بهشتی که تو برای من ساختی زندگی می کردم و عاشقت هستم. می بوسمت عزیزم.
Continue reading →
Photo

42 سالگی

شب ها به 42 سالگی فکر می کنم. فکر می کنم در این مدت هرگز بد کسی را نخواستم. در حد همون فکر همون موقع هر کاری که از دستم بر می اومد رو برای همه کردم. جاهایی ترمز آدم ها رو کشیدم که بیش از این حد و حدود رو نشکنند. چون فکر می کردم انسان تایپ من به چه چیزهایی احتیاج داره و همون رو برای اون طرف خواستم. خوب اگر سلیقه من با سلیقه طرف فرق داشت…
Continue reading →
Back to top